کد مطلب:28582 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:114

فرستادن جریر بن عبد اللَّه به سوی معاویه












2374.تاریخ الطبری: علی علیه السلام به هنگام بازگشت از بصره به كوفه و فراغت از جنگ جمل، جریر بن عبد اللَّه بجلی را نزد معاویه فرستاد تا او را به بیعتْ فرا خوانَد.جریر، هنگامی كه علی علیه السلام برای جنگ با خوارج به سوی بصره می رفت، از طرف عثمان، كارگزار او در هَمِدان بود و اشعث بن قیس نیز از طرف عثمان، كارگزار آذربایجان بود. وقتی علی علیه السلام از بصره به كوفه بازگشت، نامه ای برای آن دو نوشت و به آنان دستور داد برای او بیعت بگیرند و به سوی او آیند. آن دو بیعت گرفتند و نزد علی علیه السلام آمدند.

وقتی علی علیه السلام خواست شخصی را به سوی معاویه بفرستد، جریر بن عبد اللَّه گفت:... مرا نزد معاویه بفرست؛ زیرا او با من دوست است. من نزد او می روم و او را به اطاعت از تو فرا می خوانم.

اَشتر به علی علیه السلام گفت: او را نفرست.به خدا سوگند، گمان می كنم كه دل وی با معاویه است.

علی علیه السلام فرمود: «بگذار ببینم با چه چیزی نزد ما باز می گردد».

او را نزد معاویه فرستاد و با او نامه ای فرستاد و در آن، یكْ سخن شدن مهاجران و انصار بر بیعت وی و پیمان شكنی طلحه و زبیر و جریان جنگ با آنان را به او اعلام كرد و او را به اطاعتی كه مهاجران و انصار به آن درآمده اند، فرا خواند. امام علیه السلام جریر را [ با چنین نامه ای] به سوی معاویه فرستاد.

وقتی جریر نزد معاویه رسید، معاویه او را معطّل كرد و از او مهلت خواست. در همین حال، عمرو [ بن عاص] را فرا خواند و با او نسبت به آنچه علی علیه السلام برایش نوشته بود، مشورت كرد. عمرو به وی پیشنهاد كرد كه نزد چهره های سرشناس شام بفرستد و خون عثمان را به گردن علی علیه السلام نهد و به كمك مردم شام با علی علیه السلام بجنگد، و معاویه نیز چنین كرد.[1].

2375.امام علی علیه السلام- از نامه اش به معاویه-: به نام خداوند بخشنده مهربان.پس از حمد و سپاس خداوند؛ به یقین، بیعتی كه با من در مدینه شد، برای تو نیز الزام آور است، گرچه تو در شامی؛ زیرا با من همان قومی بیعت كردند كه با ابو بكر و عمر و عثمان، بیعت كردند.

در آنچه بیعت شد، نه برای حاضرانْ حقّ انتخاب بود و نه برای غایبانْ حقّ نپذیرفتن، و البته شورا برای مهاجران و انصار است. پس هر گاه بر مردی توافق كردند و او را پیشوا نامیدند، خشنودی خداوند در آن است و اگر كسی از كار آنان با طعنه یا میلْ خارج گردد، او را بدانچه از آن خارج شده، باز می گردانند و اگر امتناع ورزید، با او پیكار می كنند؛ چون از مسیری غیر مسیر مؤمنانْ پیروی كرده است و خداوند، او را با آنچه دوست می دارد، همراه می سازد و در دوزخش می افكنَد، كه پایان بدی است!

به درستی كه طلحه و زبیر با من بیعت كردند. سپس بیعت مرا شكستند، و شكستن بیعت، در حكم نپذیرفتن بیعت با من از سوی آن دو بود و من بدین سبب، با ایشان پیكار كردم تا آن كه حق در رسید، و در حالی كه آنان خوش نداشتند، امر خدا چیره شد.

پس تو نیز به راه دیگر مسلمانان در آی؛ زیرا دوست داشتنی ترینِ كارها در نظر من آرامش و عافیت توست، مگر آن كه تو خود بلا خواهی، كه در این صورت با تو می جنگم و از خدا بر ضدّ تو یاری می جویم.

درباره قاتلان عثمان، بسیار سخن گفته ای.پس به راهی درآی كه مسلمانان می پیمایند. سپس با آنان برای محاكمه نزد من آی تا تو و آنان را بر [ تبعیت از ]كتاب خدا وا دارم. امّا آنچه تو در پی آنی، مانند خدعه ای است كه برای از شیر گرفتن كودكان می زنند.

به جان خودم سوگند، اگر به عقل خویش مراجعه كنی و به دور از هوای نفس بیندیشی، می دانی كه من در خون عثمان، بی گناه ترینْ فرد قریشم. و بدان كه تو در شمار طُلَقاء (آزاد شدگان جنگی) هستی كه خلافت، شایسته آنان نیست و حقّ شركت در شورا را ندارند.اینك جریر بن عبد اللَّه را كه از مؤمنان و مهاجران است، نزد تو و آنان كه پیرامون تو هستند، فرستادم. پس بیعت كن؛ و هیچ نیرویی نیست، مگر به [ سبب] خداوند.[2].

ر.ك: نهج البلاغة، نامه 37 و 6.









    1. تاریخ الطبری: 561/4، مروج الذهب: 381/2، الكامل فی التاریخ: 359/2.
    2. وقعة صفّین: 29، تاریخ دمشق: 128/59، العقد الفرید: 329/3، الأخبار الطوال: 157.